هلیا جانهلیا جان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

پرنسس کوچولو(هلیا جان)

یازده هفتگی نی نی جونم

سلام عشق مامانی خیلی خوشحالم که یه هفته بزرگتر شدی .امروز با دیدین خط تیره ی روی شکمم کلی ذوق کردم اخه همشون نشونه ی وجود تو هست.چندروز پیش رفتم دکتر گفت همه چیز خوب و مرتبه با بابایی رفتیم لباس برا نینی توراهیمون نگاه کردیم همشون گرون بودن ولی بابایی گفت لیاقت بچه ی من بهتر ازیناست تصمیم گرفتیم از دوماه دیگه خریداتو شرو کنیم اخه خیلی دوس دارم که زودتر اتاقتو بچینم ای خدااااااااااا شکرت که من سال دیگه چهره ی ماه بچمو میبینم دعا کن نینی بقیه خاله هام زودتر بیان .الان نینی خاله هما سوگند اریسا نازی تو دلشونه نینی خاله درسا و حسنا و نفس هم صدا کن زودتر بیان دیگه ...
23 آذر 1391

دل نوشت

سلام نینی کوچولوم ما مان و بابایی سال ١٣٨٧/٥/٦ با هم اشنا شدن.در تاریخ١٣٨٨/٥/٨ با همدیگه عقد کردن و در تاریخ ١٣٨٩/٥/٢٣ با هم عروسی کردن و پاییز سال 1391 تصمیم دارن نینی دار بشن انشالله زود میایی تو دل مامانی فرقم نمیکنه دخملی بشی یا پسملی فقط بیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.اگه دوقلو هم بشی که چه بهتر ...
20 آذر 1391

4 هفتگی نینی

سلام خوشمل مامانی تا هشتم میرم تو 5 هفتگی هنوزم باورم نمیشه به دکی گفتم کی برم سونو گفت هفته11 ولی باید زودتر برم صدا قلبتو بشنوم امروز میرم پیش یه دکی جدید صبح دوباره از دادم بتات182 شده مامانی خیلی خوب شده زندگیم دیروز با بابایی رفتیم برا مامانی لباس و بالش بارداری خریدیم همش به خاطر اینکه تو راحت باشی مامانی این روزا اشتها نداره ولی وقتی یاد تو میافتم که گشنته مث خرس میخورم جیگملمممممممممممممممممم الهی فدات بشم من که اینقدر دوست دارم ...
18 آذر 1391

ده هفتگی جیگر مامان

سلام به روی ماه کوچولوی نینی نازم ماشالله هزار ماشالله هررروز داری بزرگتر میشی عزیزم شنبه وقت دکتر دارم تا همه چیزمو چک کنه تا مطمئن شه هردوسالمیم فردا و پس فردا هم بعلت آلودگی هوا دانشگاهها تعطیل شد .چون مامانی امتجان داشت با شنیدن این خبر ذوق مرگ شد .بابایی هرروز بهت ابراز عشق و علاقه میکنه نینی جونم هرروز برات اهنگ شاد میزارم چون گوشات کاملا رشد کرده اهنگ وبلاگ خاله الی خیلی قشنگه فکر میکنم تو هم اونو خیلی دوس داری.تصمیم گرفتم از هفته دیگه برم دنبال خرید سیسمونی برات الهی فدات شم من تمام زندگیمممممممم ...
16 آذر 1391

هشت هفتگی نینی جونم

سلام عخش مامانی ورودتو به هشت هفتگی تبریک میگم انشالله تا نه ماهگی همرو با موفقیت پشت سر بذاری نینی جونم دیشب تولد بابایی بود براش کیک درستیدم امروزم از طرف خودم و تو میریم براش هدیه میخریم انشالله سال دیگه سه تایی جشن میگیریم اونم تو خونه ی خودمون هورااااااااااااااااااااا الان دل مامانی درد میکنه ولی خوشحالم میکنه چون میدونم تو داری رشد میکنی راستی چند تا خاله ی مهربون داری خاله درسا خاله نازی خاله سوگند خاله تهمینه خاله هما خاله حسنا..... تو این ماه خاله سوگند و خاله تهمینه با من مامان شدن .نینی بقیرو هم صدا کن تا زود بیان همبازیت بشن جیگملم اینو بدون خیلی دوست دارم همه تار و پودم ...
16 آذر 1391

هفت هفتگی نی نی جونم

سلام جیگر من امروز رفتی تو هفت هفته الان اندازه تمشکی قربونت برم دوشنبه میرم دکی میدم برات سونو بنویسه اخه دلم میخواد ببینمت نانازم شبا مامانیو بی خواب کردی خیلی هم حساس شدم ببین با مامانی چی کار میکنی بابایی خیلی ذوق زده شده همش میگه کی نینی میاد تو بغلم تورو خدا خودتو محکم بچسبون به دلم تمشک مامانی راستی هفته دیگه تولد باباست به نظرت براش چی بخرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ ...
16 آذر 1391

شش هفتگی نی نی جون

سلام جیگملم امروز رفتی تو شش هفته. دیگه قلبت تالاپ تولوپ میکنه که الهی من فدات شم. بابایی هم خیلی دوست داره این هفته همه دنیا فهمیدن تو دلمی مامان بابایی هم خوابتو دیده بوده همه خیلی خوشحال شدن خوب غذاتو بخورو بزرگ شو باشه عشقم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامانی زیر دلش درد میکنه کمر درد هم داره ولی همه ی این دردا برام شیرینه ...
16 آذر 1391

اگر در شکم پدر بودم....

داشتم با خودم فكر مي كردم سواي مباحث فيزيو لوژيك اگر قرار بود ما جنين ها به جاي رحم مادر در جايي از بدن پدر ها زندگي مي كرديم چه اتفاقي مي افتاد : *احتمالا در همان هفته ي اول حوصله شان سر مي رفت و سزارين مي كردند *كشوي ميزشان را از طريق هل دادن با شكمشان مي بستند *اگر ويار مي كردند باعث بوجود امدن قحطي مي شوند *به خاطر بي توجهي تا لحظه ي زايمان هم سراغ دكتر نمي رفتند و احتمالا در اداره يا دستشويي وزن حمل مي كردند * به جاي پوشيدن لباس راحت كمربند شان را محكم تر مي بندد تا بزرگي شكمشان مشخص نشود ! *اگر بچه ي تو شكمشان لگد بزند انها فورا توي سرش مي زدند تا ادب شود ...
13 آذر 1391

سلام نینی جون خوش اومدیییییییییییییییییییییییییی

سلام عشقم زود اومدی تو دل مامانی اول از همه خدارو شکر میکنم که تورو بهم داد و بعد هم از اائمه و به خصوص امام رضا که بهمون یه نینی سوغاتی مشهد داد بزار بگم چه طوری فهمیدم چندروز بود تشنم میشد خوابم میومد کمر درد داشتم و دیروز که یه هو حالت تهوع گرفتم دما بدنمم شد 38 درجه بیبی چک گزاشتم دو خط شد کلی ذوق زده شدم بابابی هم کلی خوشحال شد امروز رفتم آز خون دادم دکی گفت خیلی زود اومدی باید 3 روز دیگه میومدی ولی آزم مثبت شد بتام خیلی بالا نبود ولی خوب بود بعدشم رفتم دکی گفت تا هفته 11 نرم سونو .فشارخونمم 13 بود گفتی نمک نخوری هااااااااااا هنوزم باورم نمیشه که 15 تیر تو بغلمی جیگمل مامانیییییییییییی الانم معده درد دارم ول...
10 آذر 1391

سوغاتی نینی

سلام جیجیلی مامانی ما دیشب از مشهد برگشتیم کلی دعا کردم که این ماه بیایی تو دلم دیروز بعد از ظهر با بابایی رفتیم برات یه بادی با کلاهشو خریدیم بابایی گزاشته بودش رو پاهاش نازش میکرد الهییییییی که الان تو دلم باشی خوشملم ...
10 آذر 1391